R25
۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سهشنبه
گمانی
می آیی، دست از گمان میدارم.
من: کاش همه چیز را پیش از این نمیگفتی.
تو: چیزی لازم نداری؟
من: چند کلمه که تو هنوز نگفته باشی شان!
تو: ...
دوباره، به گمان میروم. به گمانم
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات (Atom)